- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
من از ازل گـدایـم و او از ازل جـواد مثل رضا و مثل خودش بیبَـدَل جواد صَلِّ عَـلی مُحـمّد و صَلِّ عَلیَ الجَـواد دسـت خُـداسـت دسـت امـامِ جـوادِ من عرش خُـداست روضۀ باب المُرادِ من او را دلـیـل بـارش بـاران نـوشـتـهانـد در مـدح او مـلائکـه قـرآن نـوشـتهاند با مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو دل یا کریم گفت و زبان یا جواد گفت باید نـیاز خـویش به بـابُ الـمراد گفت مـائـیـم سـائـل سـر بــازار کـاظـمـیـن هـستـیم تا هـمیـشه بـدهـکـار کاظـمین تنهـا به بـذل دست تو دارد نظـر فقـیر اینجـا نیامـدهست پی سـیم و زَر فـقـیر ای دل بـه شـادی دل آل عـبـا بـخـوان پیـوسـته با اهالی ارض و سما بخوان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
مــظـهــر نــور کـبـریــا آمــد ثــــمــــر بــــاغ انـّــمـــا آمــد نور در نور تا که شد مسـتور گــوئــیــا بــاز هــل اتــی آمـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
بـر سـر مـأذنـه گل داده اقاقیِ سـپـید باز هم نغمۀ «أین الرّجبیون» پیچـید مـاه دلـدادگـی و مـاه وصـالِ مـا شـد بازهم لطف و کرم شامل حالِ ما شد از همه ثـانـیههـایش برکـت میبـارد چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد کاش با دست عـلی آب حـیاتی برسد فاطـمه لطف کـند برگ بـراتی برسد تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم در شبِ عـیـد به پـابـوسی آقـا برویم آن امامی که رئوف است و پسردار شده حُسن بیحد شده، آئیـنۀ سـرشار شده هـشتمین نور شده صاحب دردانه بیا محض تبریک به زهرا و به شکرانه بیا نور چشمان رضا در دل ما جا دارد پسر حـضرت نجـمه چه تـماشا دارد گــذر دل بــه درِ خــانــۀ او افــتــاده کاظمینی شده هر کس که سلامی داده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
بکـوش! که انـوار معـرفـت اینجاست عطش بیار که دریای مرحمت اينجاست به تـشنگـانِ معـارف، دهـند آب حـیات رهِ رسـیدنِ بر حـقِ معـرفـت اینجاست خـبر رسـید که وجـهِ خـدا تجـسّم یافت اِله را همه ذات و همه صفت اینجاست نـدا دهـند ز جـنّت، مدیـنه شد رضوان شتاب کن که زُدایـنـدۀ غـمت اینجاست به آستان رضا سر بسای و کُرنش کن که جای عرض ادب، عرض تهنیت اینجاست نـظـر به حـجـرۀ نـورانیِ امـامـت دار که جلوه گاهِ فضیلت و منقبت اینجاست پس از گذشتِ چهـل سال انتظار اینک ندا رسید رضا! جانِ حضرتت اینجاست چو بر "سبیکه" دمیـدند روحِ زهرایی عروس فاطمه میگفت دلبرت اینجاست و بر جـوادالائـمّه سـلامِ جـبـریل است که گفت " یَومَ وُلِد" خیر مقدمت اینجاست خـدا به قـلب رضا اینچنین کـند الـهـام امـامِ جـود، امـامِ مـلاطـفـت اینجـاست ز لعـلِ پاکِ پدر غرقِ بوسه شد نوزاد که آیههـای وِلا را مشاهـدت اینجاست سخن ز آب فرات و ز تربت است انگار چقدر حرف و گریز و مناسبت اینجاست به روی دست رضا ماهِ او نمایان است دو صد فرشته برای مواظبت اینجاست کسی به تیرِ سه شعبه نبوسد این حنجر چقدر بوسۀ نازک به غبغبت اینجاست به گاهواره سخن از تلظّی اصلاً نیست هزار نکـته به گـفتارِ مطلبت اینجاست پـدر زده بـه سـرِ دامـنِ ولایت چـنـگ هماره مادرِ خوبت، معاشرت اینجاست نسـیـمِ بـاد صـبا را موافـقـت اینحاست همه حقیقـت حق را عبودیت اینجاست هــمـانــکـه بــاورِ روز مــعــاد آورده پـیـام داد که جای مهـاجـرت اینجاست بیا و از پـدر، اوصافی از پـسر بشـنو که گفت: کوثرِ دوم به مَرتبَت اینجاست سخن درست شـنـو از حـقـیقـتِ برکت تمامی برکت، اصل مکرمت اینجاست بگو به آنکه ز صِدقُ الحدیث بیخبر است معیشت و طلب خیر و امنیت اینجاست نه اخـتـیار و بـهـانه بـده به دشمنِ دین نه مصلحت بسپارش، که مصلحت اینجاست ز وعدههای دروغین گریز باید داشت کلیدِ عزّت و فـتح و مقاومت اینجاست هـدایتِ نـبـوی، وارثِ حـسـینی اوست عدالت عـلـوی بهـر مملکـت اینجاست و در مقـابلِ ظالـم، سکـوتِ او هـیهات برای امت قـرآن، مجـاهـدت اینجاست جوابهای دقـیقـش به "اِبنِ اَکـثَم" گفت: هدایت همگـان در مناظـرت اینجاست به علم و حلم و فقاهت امامِ عالم اوست خدا گـواه که معـراجِ منـزلت اینجاست کـلام او هـمـه قـرآن، مـرام او عـترت هزار آینه در یک مکـاشفـت اینجاست «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت» هزار مسئـله را حـلّ مسئـلت اینجاست هنوز درد نگـفته، به فکر درمان است کجا برَم غمِ دل را مشاورت اینجاست هم او "بِکُم فتحَ الله" هم او "بِکُم یَختِم" رها کنم همه کس را ملازمت اینجاست اگر سلامتِ عـقـل از امـام میخـواهی بیار عشق که سرفصل عافیت اینجاست غـلامیِ درِ ابنُ الـرضـاست سـلـطـانی مقام و منزلت و شأن و مرتبت اینجاست گـدایـی از سـرِ کـوی جـواد بـایـد کرد ز جودِ او همۀ حُسنِ عاقـبت اینجاست سحر سری سوی بابُ المراد باید رفت رهِ بهـشتِ برین را مـداومت اینجاست نـمـازهای شـبـش مثـل مـادرش زهـرا قسم به فاطمه بالاترین سِمت اینجاست بـه نــامـۀ عــمــلِ مـا عــنــایـتـی دارد گـناه بخشد و دریای مغـفرت اینحاست چو او تجسّمِ تقوا و عـبد صالح کیست امامِ طاهر و طُهر و مطهَرت اینجاست تقی، جواد، زَکی، مرتَضی، رضی، صابر امامِ مفترضُ الطاعه سَرورَت اینجاست پدر رضا، پـسرش هـادی و نوه مهدی »بِیُمنِهِ رُزِقَ الخَـلق» مِیمـنَت اینجاست ز خُردسالیِ خود یارِ مادرش زهراست مـدافـعـیـنِ حـرم را مدیـریت اینجاست برای کرب وبلا تا هنوز گـریان است به اشک، اِبنُ رضا را مصاحبت اینجاست فـدای صبـح و مـسای امـامِ در مـقـتـل امامِ منـتـظران را مـشایعـت اینجـاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
دهـم مـاه رجـب مـاه تـمـام آمـده است موسم شادی و شـیرینی کام آمده است هـشـتـمین مـاه ولا مـاه نـهـم را بـوسد بوی گلهای بهـشتی به مشام آمده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
در سایهسارِ عشقِ تو غرقِ سعادت میشویم از لطف و احسانت چنان مشمولِ رحمت میشویم ماهِ دل آرای علی ای جانِ جـانانِ رضا چشمِ جهان روشن شده از طلعتِ بدرالدجا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
مدیـنه آیـنـهای غـرق روشنایی داشت شـب ولادت تو نـور کـبـریایی داشت زمین ز یمن وجود مطهرت چون عرش به چـشم اهل ولا، جلـوۀ خدایی داشت شمـیم روحفـزایت دل از محـبّان بُـرد نسـیم کـوی تو آهـنگ دلـربایی داشت به آسـمـان هدایت نـهـم سـتـاره دمـیـد که خلق را ز خدا نور رهنمایی داشت به پاس آمدنت، باغـبـان گـلـشن قـدس ز اشک، دسته گل از بهر رونمایی داشت کـبـوتـر دل یـاران اسـیـر غـمهـا بـود نـسـیـم مـقـدم تو مـژدۀ رهـایـی داشت تویی جواد و ز جود تو بهرهور گردید ز بذل و جود تو هرکس که آشنایی داشت همیـشه دست یـدالـلهی تو در همه جا ز عـقدۀ دل عارف گرهگـشایی داشت پـناه بُرد ز امواج خـشم طـوفان، نوح برآن سفینه که لطف تو ناخدایی داشت ز بینـیازی خود مـنّت از فلک نکشد هرآن که بر در تو کاسۀ گدایی داشت به سایـۀ دگـران کی رود، که این ذرّه از آفـتـاب تو امـیـد روشـنـایی داشـت دلـم به مهـر تو پیـوسـته بود از آغـاز کجا ز خاک قدومت سرِ جدایی داشت هماره شکرخدا بر لبان او جاریست از آن زمان که ولای تو را وفایی داشت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت درون قالب یک طفل مییابد مرادش را چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی میکند از نو بسازد اعـتقادش را چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟ که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را قدم آهسته برمیدارد و پیـوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امـتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما که بهـر دلشکـسـتگـان در امید باز شد شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش بود طـلـوع این قـمر تجـلّـی دوبـارهاش نـهـم امـام را به بر، امـام هـشـتـم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هـشت سالگی خدا امامـتت رقم زده به قـلههای مکـرمت، کرامتت علم زده اساس واقـفـیّه را ظهـور تو به هـم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان فروغ بزم قـدسیان، چراغ آسمان تویی مُـدوّر زمـین تـویی مُـدبّـر زمـان تویی تو وارث پیـمبری شافع روز محـشری
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
جـلـوۀ روی تـو در آیـنـه تـا پـیــدا شـد عشق، بیحُسن تو در خاطره، ناپیدا شد چون «یدالله» که شد جلوهگر از آیۀ عشق باز در دست خـدا، دست خـدا پـیـدا شد ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل! نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل میریخت آن که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود آفــتـاب رخ تـو در هــمـهجـا پـیـدا شـد در دل، ای روشـنیِ عـاطـفههای ابدی! آنچه گـم بـود، ز انـوار شـمـا پـیـدا شـد در کـلام دل مـا رایـحـۀ عــشـق نـبــود عـشـق با نـامِ تـو در دفـتـر ما پـیدا شد سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور آفـتـابِ رخـت از پـنـجـره تـا پـیـدا شـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
ای که از دست کریمت خیر و برکت میرسد هر کسی شد سائل جودت به عزّت میرسد تو نـشان دادی که در آل امیرالـمؤمنین ز امر حق بر کودکانش هم امامت میرسد از «رضا» باید «جوادی» اینچنین یابد ثمر از قیامت انتظاری جز قیامت میرسد؟! ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است بر امامان از تو وقتی که محبّت میرسد من خودم را میشـناسم مسـتحق نـقـمتم از تو اما سمت من هر بار نعمت میرسد من اگر از تو فـقـط دنیا بخـواهم باخـتم بس که از معنای جودت معنویت میرسد لطف ابراهـیم چـشـمانت به من آموخته دست بر دامان تو روزی به خُلّت میرسد وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد بیشتر در روز حسرت، او به حسرت میرسد شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او از علی موسیالرضا صدبار خلعت میرسد زائر مشهـد شدم دیدم که از باب الجواد بیـشتر از پیش بر زائر عـنایت میرسد یابن سلطان خـراسان! از پر قـنـداقهات به علیاصغر قسم آدم به دولت میرسد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است چادر شبرنگِ ماه از روشنی آکنده است غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده بین آغـوشـش دلـیـلِ «اِنیَکـادش» آمده آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را میپـراند بالهـایش هر زمین افـتاده را تا بساط سور و سات شادمانی جور شد خانۀ خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد عـالـِم آل مـحـمـد عـالـِـمـی آورده اسـت عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم؟! مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم از درِ بابالمرادش هر که داخل میشود با خروشِ چـشمۀ جودش مقابل میشود دستِ رقص پرچمش دل میسپارد آسمان پای کوه گـنـبدش سر میگـذارد آسـمان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
امشب شب عید است همه گل بفشانید خـود را به در بیت ولایـت بـرسـانـید انــوار الـهـی بـه فـضـا بـاد مـبــارک خورشید در آغـوش سحر باد مبارک در دست رضا قرص قمر باد مبارک الحـق که خـداونـد محـمّـد به علی داد عید است و گشودند ز رحمت در دیگر بر آل عـلـی داده خـدا گـوهـر دیـگـر این عبد خدا سید و مـولای عباد است در بـزمِ وجـود آمده جـود از کـرم او عـیـسی شده عیسای مسیـحـا ز دم او ای جـان هـمـه عـالـم و آدم به فـدایش حرزی که بُد از مادر او چون دُر مکنون بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون پیداست چو خورشید صفتهای خدایش والله قـسـم فـوق مـقـام است مـقـامـش پیـغـامـبـران یکـسـره خـوانـند امامش این ضامن خَلق این پسر ضامن آهوست ای اهل کرم را عطش چشمۀ جـودت سـرتـا به قـدم آیـۀ تـطـهـیـر وجـودت ما سائل و آقایی و لطف و کرم از توست ای عـلـم تو چون عـلـم خدا نامتـناهی در مـوسـم طـفـلـیت به توفـیـق الـهـی وقـت سخـنـت آمـده دانـش به تـلاطـم در مُـلـک خـدا مطـلـعالانوار شمائـید دسـت کــرم خـالــق دادار شــمـائـیــد والله قـسـم مهـر شمـا آب حیـات است بیمهر شما نخل عمل را ثمری نیست بیسوز شما سینۀ ما را شرری نیست ما مهـر شمـا را به دو عالـم نفروشیم پـیـداسـت در آئـیـنـۀ تو روی مـحـمّـد ریـحـانۀ ریـحـانـه ای و بـوی مـحـمّـد در چـشم رضا روی تو آئـیـنۀ احـمـد من قطره که افتاده به دامان یم توست هر سو که نهم روی دلم در حرم توست بیمهر تو «میثم» دهـنش باز نگردد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا بر زبـان شكـر خـداى دادگر دارد رضا بارگـاه زادۀ مـوسـى چـراغـان میشـود در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا زين پسر پيغام تبريك از پدر دارد رضا آمد آن يكتا دُر عـصمت كه بر ميلاد او تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا بر عقيمى آن كه بر فرزند موسى طعنه زد گو بيا امشب ببـين نور بصر دارد رضا در كنار مهـد او بنـشـسته بيدار و به لب ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا ذكر خواب از بهر او میگويد و گريان بود من نمى دانم چرا چشمان تر دارد رضا گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دل غمين چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا خسرو از مداحى او میكند بس افـتخار گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
حق سیرتی به صورت انسان رسیده است آئـیـنـهدار جـلـوۀ یـزدان رسـیـده است از ماورای عـرصۀ جـولان جـبـرئـیل دیباچهای ز مظهر خوبان رسیده است وقتی كه پای صحبت عرش است و كبریا آذین كـنید خانه كه مهمان رسیده است سرزنـده میشود همه گلهای ارغوان عشقی لطیف تر ز بهاران رسیده است از آسمان نمایشِ رحمت چه دیدنیست الطافِ حق چو بارش باران رسیده است در مـدحت جـمـالِ سـرا پا خـدائـیاش سر رویِ دست، یوسف كنعان رسیده است از بسـكه دلـربـاسـت منـاجـاتهای او از رویِ شوقْ موسیِ عمران رسیده است ذكـر شـهـادتـیـن به لبهای كوچـكـش كودك ولی كمالِ مسلـمان رسیده است بابُ الـمـرادِ گـل پـسـر ثـامـن الحـجـج دُردانـۀ امـیـر خـراسـان رسـیـده است در بـیـن ازدحـام گـدا كـوچـه وا كـنـید نور دو چشم حضرت سلطان رسیده است ریحـانۀ بهـشـتی شـمـس الـشـموس شد خورشید زادهای زِ امامان رسیده است بـابـا كُـش اسـت نـاز عـلی اكـبـریِ او تـاج سـر تـمـام جـوانـان رسـیـده است مولَی الـكـریـم بـنـده نـوازی، گره گشا دلسوز سائلان و فـقـیران رسیده است عاشق كُشَ است لحن حـجـاز لـبانِ او تفسیرِ جامع هـمـهْ قُـرآن رسـیـده است مسكـینی و اسیر و زمین خوردهای بیا شأنِ نـزول سورۀ انـسـان رسیده است مجنون كه جایِ خود به تـمنای دیدنش لیلی به گـیـسوان پـریشان رسیده است زانو زده به پـیـشِ عـلـومش تمام عـلم عـلامـۀ هـمـیـشـۀ دوران رسـیده است تـضمـیـن شیـعـه بـودن ما با ولایـتـش احـیـا گر مـبـانی ایـمـان رسـیـده است دستش كه هیچ نام عظیمش گره گشاست صاحب لوای بخشش و احسان رسیده است بـا نـام او بـراتِ شـهـادت دهــد رضـا باب وصالِ جمله شهیدان رسیده است مُـهـر امـامت است مـیانِ دو شـانـهاش در ظلمت زمان، مَهِ تابان رسیده است چون مادرش مشخصۀ حق و باطل است میزانِ بینِ جنّت و نیـران رسیده است اربـابِ مـا مُــراد چـهــل سـالـۀ رضـا بـدرالمـنـیـر لـیـلۀ هجران رسیده است حـاجـت بـیـاوریـد كه بـابـا شـده رضا كوری چشم جمله حسودان رسیده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
ای قـمـر شـمـس ولایت جـواد ای گـهـر بـحـر عـنـایت جـواد حـجّـت حـق بـاب مـراد هـمـه نـجل عـلـی دسته گـل فـاطـمه بر همه خوبان جهان سروری محـمّـد اسـتّی و عـلی پـروری چشم رضا از همه سو سوی تو مـاه رجـب شـیـفـتـۀ روی تــو روی دل آرای تـو بَـدر رجـب لــیـلـۀ مـیـلاد تـو قــدر رجـب جود به خاک درت آرد سجود بسـتـه به جود تو تـمـام وجـود صورت تو بـاغ و بهـار رضا تـویی هـمه دار و نـدار رضـا حُـسـن تـو مـرآت خـداونـد تـو بـهـشـت بـابـا گـل لـبـخـنـد تـو بیخـردان طـعـنه دیگـر زدنـد بر پـدرت تـهـمـت ابـتـر زدنـد ولادت تـو کـوثـری دگـر بـود روشـنـی چـشـم و دل پدر بود نـور شد و نـور شد و نور شد چشم همه تـیـره دلان کور شد سـمند عـلـم و مـعـرفت رام تو گـره گـشـای عـالـمـی نــام تـو عـطر ریاحین جـنـان خاک تو روح رضـا در بــدن پـاک تـو بــاب تـــولاّی تـو بــاب خـــدا مصـحـف روی تو کـتـاب خدا عــقـل نـهـالـی ز دبـسـتـان تـو عـلم گـلـی رسته ز بُـسـتان تو بـیـن امـامـان ز عـطـای زیـاد تـویـی مـلـقّـب بـه امـام جــواد جز تو که حرز مادر خویش را بـه قــاتـل پــدر نــمـایـد عـطـا شبی که مأمون سـتمکار مست بُرد به قتل تو به شمشیر دست در دل تاریک شب ای جان پاک کرد تن پاک تو را چاک چاک صبح که آن بیخرد آمد به هوش گشت سراپا همه سوز و خروش گـفـت مرا قـتل رضا بس نبود کشتن نجـل مرتـضی بس نبود چگونه من در نظر خاص و عام شهـره شـوم به قـاتـل دو امـام قاصد مأمون به تحـیّر شـتافت در بـدن پاک تو زخـمی نیافت کرد سـراپـا به وجـودت نـظر دید ز گـل خوب تری خـوبـتر از رخ مأمون عرق شرم ریخت زمام اقـتدارش از هم گـسیخت از پی دیـدار تو بـشـتـافت بـاز گفت که ای مهر سپهر حجـاز جسم تو شد به تیغ من چاک چاک از چه کنون سالمی ای جان پاک گفت که از دعای زهراست این معجـز حـرز مـادر ماست این مـرا خـدای داورم حـفـظ کـرد به یُمن حرز مادرم حفـظ کرد شد خجل از کار خود آن رو سیاه گشت به پیش کرمت عذرخواه عفو از آن جرم و خطا کردیش خواست دعا را تو عطا کردیش جـود خـدائـیت چـههـا میکـنـد پیش خطا لطف و عطا میکند ای به فـدای تو و جودت جواد جود وجودش ز وجودت جواد تـو دست جـود خـالـق اکـبـری جـواد اهـل بـیـت پـیـغـمـبـری بحـر نـمـی از کرمت یا جـواد جـود گـدای حـرمـت یـا جـواد روی تو شمس الشّرف اهلبیت ای دُر نـاب صـدف اهـلـبـیـت کـودک نه ساله بُدی کز کـمال داده ای پاسخ به هزاران سؤال زاده اکــثـم ز دُر افــشــا نـیـت گـشـت یکی طفـل دبـسـتـانـیت مانده ز هر قیل و ز هر قال بود گـویی از آغـاز کر و لال بود لکنت نطقـش به لب افتاده بود گویی طفلی عـقـب افـتـاده بود از کف مأمون چو رها گشت باز ماهیکی گرفت و برگـشت باز تا بـبـرد ره به کـمال تو بـیـش فشرد ماهی را در دست خویش گـفت که ای نـور دل بوالحسن فاش بگو چیست کف دست من پاسـخ تو دوبـاره اعـجـاز کرد پـرده ز اسـرار دگـر بـاز کرد قصّه تـبـخـیـر و هـوا و شکار گـشت ز دُرج سـخـنت آشکار حـلـم ز رفـتـار شـمـا حـلم شد عـلـم ز گـفـتـار شـمـا عـلم شد مـعـادن حـکـمـت حـق شمائـید مسـاکـن رحـمـت حـق شمائـید شـمـا هـمـان ائـمـة الـدّعــائـیـد مــشـاعــل انــوارةُ الــهــدائـیـد جـلالـت خـدا نـشـان شـمـاست آیـۀ تـطـهـیـر به شـأن شماست کلامتان نور و عمل رحمت است معجزه و موعظه و حکمت است ارث نبّـوت رسول از شماست مجد و کرامت بتول از شماست طاعـت مـقـبـولـۀ حـق شمائـید رحـمت مـوصولۀ حق شـمائید شما امـامـان هـمـگـی جـوادیـد بـاب نـجـات و قــبـلـۀ مـرادیـد قرآن یک دم از شما جدا نیست هر آنکه بیشماست با خدا نیست «میثم» را بر درتان التجاست امیـد او به مَن اتـاکُـم نَـجـاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
عاشقـم عاشق نامی، منم و شوق امامی غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی دفزنان، خواند مدینه: طَلَعَ البَدرُ عَلَینا سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من بندۀ پیـر خرابات و عجب لطف مدامی آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی! بیتو چرخیدن بیعشق؛ چه احرام حرامی! پسر حیدری و خاتم جود است به دستت شود آزاد، نگاهـت اگر افـتد به غلامی عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟ من از آن روز که در بند تو هستم، شدم آزاد ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت دل تنگم چه کند؟ گر نکند بر تو سلامی ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک که بر این سلسله نامش بشود حُسن ختامی نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش که خـروش قـلمم را، برسانم به قـیامی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
دهم ماه رجب، عیدِ جواد ابن رضاست عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست به رضا دسته گـلی کرده خداونـد عطا که گلستان وجود از نفسش روح فزاست این جواد است، جواد است، جواد است، جواد که همان بحر وسیع کرم و جود خداست خـط و خالش همه آیـات خـداوند مجـید طاق ابروش، همان قبلۀ ارباب دعاست نـه فقـط نـام محمد که ز سر تـا قـدمش خلق وخوی و شرف و قدرِ محمد پیداست روی نادیـده بـه رویش همه لبخند زنید رونمایش گـل لبخند عروس زهـراست ذرّهای بوده ز خورشید جمالش خورشید قطرهای خُرد ز دریای عطایش دریاست کرم از روز ازل سـائل کـوی کـرمش جود تا شام ابد بر در این خانه گداست جان مُرده شود از فـیض نگاهش زنده خاک قبرش بخدا بر دل بیمار، شفاست کـوثـر حـجـّت هـشـتم که ده مـاه رجب آفــتـاب رخ او قـلـب رضـا را آراست نام نـیکـوش محـمـد، لقـب اوست جواد تــقـیِ مـتـّـقـی و روح بـلـنـد تـقــواست هـشت دریای ولایت بُوَد اینـش گـوهر گوهری که سه دُرّ درج شرف را دریاست همچو قرآن محمد به سر دست علی ست جان عـالـم بـه فدایش که شبـیه باباست رخ رضا، حُسن رضا، خلق رضا، خوی رضا پای تا سر همه مرآت کمالات رضاست کـاظـمینش حرم امن الهی شب و روز حرمش کعبـۀ دل، قـبلۀ ارباب دعاست وسعـت مُلک خـدا دایرۀ رحمت اوست همه جا ملک خدا، جایی اگر نیست کجاست؟ پور اکثم چو به پیش سخنش گشت ذلیل مرگ خود را ز خدا زادۀ هارون میخواست در پی مـسـئـلـهای داد هـزاران پـاسـخ که علومش همه میراث رسول دو سراست طـفـل نـه سـالـه بـه کل عـلما فـائق شد این قبا جز بـه قـد آل عـلی نایـد راست وسعت هفت سپهر است بـه ظلِ علمش سایۀ او به سر مِهر و مه و ارض و سماست داد یک دم خـبر از سِرّ ضمیر مأمـون شاهدم قصۀ آن ماهی و ابر است و هواست آنـکه فرمود رضا من بـه فـدایت گردم چه بگویم به ثنایش به خدا فوق ثناست قـــصـۀ آمــدن و رفــتـن او در عـــالـم گر بـه تاریخ بـبـیـنـیـد شبـیه زهراست ای شما شیعـه اثـنی عـشـری فخر کنید همه گویید جواد ابن رضا رهبر ماست زان سبب در دو جهان اشرف مخلوقاتید که تولای علی مکـتب و آئـین شماست این ولایت که خدا کرده عطایت"میثم" گر به فردوس کنی روز جزا ناز رواست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
زِ فـهـمـم فـراتـر جـوادالائــمّـه هــزاران بـرابـر جـوادالائــمّـه زِ هر خـوب، بهـتر جوادالائمّه زِ هر بهـتری، سر، جوادالائمّه شَــهِ ذرّه پــرور جــوادالائــمّـه همه دُرّ و گـوهر جـوادالائــمّـه هـم اول هم آخـر جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه خـبـردار سازید هر چه گـدا را کـه بـایـد بـبـیـنـنـد آقــای مـا را ببینند در چهرهاش مصطفی را جمالِ عـلیبن موسی الرضا را بـبـیـنـنـد اعـجـاز دست خـدا را ببـیـنـند سیـمای مشکـل گـشا را بـه دامـانِ مـادر، جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه ارادت چه خوب است ابراز گردد بـبر نام او تا که اعـجـاز گردد خوشا نوکریهایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگـر صبح آغاز گردد زِ کارم هـزاران گره باز گردد دعـایـی کـند گـر جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سیـنۀ بیقراری که مانده تو و بخششِ بیشماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده زِ زهـرا و حیدر، جوادالائـمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مـرا مـادرم نــوکـری داد یــادم بـرای غـلامـیِّ این خـانـه زادم به فـکـر زیـارت اگـر اوفـتـادم مقـیّـد به رفـتن زِ باب الجـوادم شفیع است به محشر جوادالائمّه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه زِ ماهِ رخـش نـور تابیده میشد طراوت به آفـاق پـاشیده میشد اگر شاخصِ جود سنجیده میشد شهِ کـشور جـود نامـیـده میشد گر از بخشش و جود پُرسیده میشد همه در امامـانِ ما دیـده میشد ولی بـیـشـتـر در جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه ازل تا ابـد از خـدایـش سلامش یَمِ عـلم، میبارد از هر کلامش زِ دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگـنجـد فـقـط ذرّهای از مقامش به هـفـتـاد منـبـر جـوادالائــمّـه ســلام خــدا بـر جــوادالائــمّـه دگـر روز آمـد، شبِ تـار رفـته دگر خواب از چـشم بیدار رفته دلـم هـر کجـا در پِـیِ یـار رفته نه یک بار و ده بار، صد بار رفته جـمـالش گـمـانم به کـرار رفته و در زُهد و تقواش انگار رفته به موسی بن جعـفر جوادالائـمّه ســلام خــدا بـر جــواد الائــمّـه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست ما همه مست ولائـیم که آزاده علیست سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست همه شان باب حوائج همه شان باب مراد همه شان یا که کـریـمند و یا اینکه جواد آمـدی تـا كـه نـگـاه پـدرت تـر نـشـود تا كه هر بیسر و پا منكر كوثر نشود تا فـرامـوشِ كسی آیـۀ وانـحـر نـشـود نسل تو چشمۀ عشق است كه ابتر نشود پشت در پشت همه مـظهـر اعـطـیـنائـید همه هـسـتـید عـلـی و هـمگی زهـرائـیـد آمـدی و نهـمـین بـاب اجـابـت شدهای پسر عـاطفه و عـشق و محـبّت شدهای بین گهوارۀ خود نـور حقـیقـت شدهای در همان كودكیت ركن ولایت شدهای یک نظر کن که فـلک در حرکت میآید از قـدمـهـای تـو عـطـر بـرکـت مـیآیـد آمدی هر طپش دل شده غـرق هیجان شاه شمشاد قـدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان همه گفتند که جان در گرو جـانان است پسر حضرت سلطان خودش سلطان است عشق همراه شما تا دم آخر زنده است ریشۀ دین خدا از كرمت سرزنده است نهضت سبز كریمانۀ حیدر زنده است با شما تا به ابد نام پیـمـبر زنـده است چــقــدر نـام مـحــمـد بـه شـمــا مـیآیــد هـمـه گـفـتـنـد ولـیـعـهــد رضـا مـیآیــد مُـومـنٌ بِـسِـرِّکُـم، شاهِـدکُـم، غـائِـبِـکُـم یُـسلَکُ سَبـیـلَکُم یَـکِـرُّ فِی رَجـعَـتِـکُـم وَ تَــوَلَّــیـتَ بِــهِ اَوَّلـــکُـــم آخِـــرِکُـــم اَبـغَـضَ الله وَ مَن عَـدُوِّکُـم اَبـغَـضَکُـم یا مَن اَرجُوه دهم عاشق و مجنون توأیم پـاسـخ جـلـوۀ ایـن الــرجـبـیــون تــوأیـم قـد برافـراشته کردی عـلم حکـمت را به قـیـامت بکـشـانی دم قـد قـامـت را به کجا سجـده کنم شکر کنم نعـمت را که نـگـاه تـو گـشایـد گـره حـاجـت را پـدرانـم هـمه گـفـتـنـد از این بـاب مـراد ای جـواد بـن جـواد بـن جـواد بـن جــواد باز هم در دل من شوق حرم افتاده است و ضریحی كه پناه دل هر دلداده است حُس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است هر طرف مینگرم پنجرۀ فـولاد است كـرم قـابـل لـمـسـت كـرم سلـطـان است حـرمـت مـثـل رواق حـرم سلطان است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
رستخـیز کـلمات است، قـلم میخواهم دل من میرود از دست، قلم میخواهم جوهرم مست شده؛ مست، قلم میخواهم ساقـی از میکـدۀ عـرش شراب آورده از لغـت نـامـۀ حـق، واژۀ نـاب آورده خوش ترین حال اگر حال پریشانی ماست بهـترین باده اگر بادۀ روحـانی ماست بخدا لطف همان یار خراسانی ماست شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا ذکر او تا به ابد چیست، أناالمست رضا امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد تا که از عـرش الهـی ثـمـری بردارد هر که در نسل خودش با برکت تر دارد شرفُ الشمس تر از ماه خدا، بسم الله پـسـری مثل جـواد بن رضا، بـسـم الله هیچ کس مثل رضا شاه کرم پرور نیست کودکی خوبتر از ابن رضا دیگر نیست دشمنش لال شود، کوثر ما ابتر نیست قمری کرده به دست قمری جلوه گری چه مبارک پدری و چه مبارک پسری آه ای شب زدگان، ماه رضا ماه همه است پسر شـاه، به والله شهـنـشاه همه است او که با سن کم خود ولی الله همه است بین گـنجـیـنۀ زهـرا نهـمین دُر شده و درک او بیـشتر از حـدِّ تصور شده و دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است دشمن از منطق وعلمش بخدا مبهوت است از کرامات جواد بن رضا مبهوت است او اشاره بکـند معجـزهها خـواهد کرد ماهی بحر در افلاک شنا خواهد کرد آمده تا که جهان پُر شود از جود جواد قطره در جوف صدف دُر شود از جود جواد عالمی غرق تفکـر شود از جود جواد نه فقط بر من و ما جود و کرم دارد او به امامان، بخدا جـود و کـرم دارد او قدسیان، روبرویش بال و پر انداختهاند شیرها، پیش نگـاهش جگـر انداختهاند عـلماء، پای علـومش سپـر انداخـتهاند علم و حلم و کرم و جود اساساً با اوست آنچه خوبان همه دارند، تماماً با اوست شعـرا، واژه کم آمد، بنـویـسیـد جـواد جـبـرئـیـل آمـده بـاید بنـویـسـیـد جـواد بعد از این جای محمد، بنویسید جـواد او علی، حضرت زهرا و حسین و حسن است پسر شاه خـراسـان هـمۀ پنج تن است دشمنانش، بخـدا پـست تر از خـاشاکـند دوستـانـش هـمگـی محترمند و پـاکـند زائــران حــرم او، هــمـۀ افــلاکــنــد عـاشـقـان حـرمـش اهـل نجاتـنـد هـمه انبـیاء، دور و برش در صلواتـند همه
: امتیاز
|